English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3207 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preform U قبلا شکل چیزی رامعین کردن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
Thank God! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
Do I have to pay a supplement? U آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
makeweight U مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to jump on somebody U به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
usenet U که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
ipso dixit U گفته بی دلیل گفته استبدادی
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
formerly U قبلا
already U قبلا
previously U قبلا"
erst U قبلا
aforehand U قبلا
supra U قبلا
erstwhile U قبلا
the reinbefore U قبلا
dixit U گفته
doctrines U گفته
parol U گفته
statements U گفته
sayings U گفته
saying U گفته
dite U گفته
I was told ... U به من گفته شد ...
statement U گفته
dicta U گفته
doctrine U گفته
sentences U گفته
sentencing U گفته
sentence U گفته
pre arrange U قبلا قرارگذاشتن
prerecord U قبلا ضبط
beforehand U قبلا اماده
prepay U قبلا پرداختن
i went before U من قبلا` رفتم
heretofore U سابقا قبلا
prescient U قبلا اگاه
foretoken U قبلا اگاهانیدن
presentient U قبلا مستعد
presentient U قبلا متوجه
missatement U گفته نادرست
that was said above که دربالا گفته شد
maxims U گفته اخلاقی
spoken U گفته شده
tags U گفته مبتذل
tag U گفته مبتذل
told U گفته شده
that was said above U که درفوق گفته شد
said U گفته شده
to leave unsaid U نا گفته گذاردن
laconism U گفته پر مغز
unsay U گفته نشدن
bywords U گفته اخلاقی
It is being said that ... U گفته می شود که ...
ipso dixit U گفته محض
he is said to have fled U گفته اند
byword U گفته اخلاقی
termed <adj.> <past-p.> U گفته شده
statement U گفته بیانیه
stated <adj.> <past-p.> U گفته شده
so saying U اینرا گفته
named <adj.> <past-p.> U گفته شده
maxim U گفته اخلاقی
statements U گفته بیانیه
ipsedixit U گفته محض
mentioned <adj.> <past-p.> U گفته شده
prenominate U قبلا نامبرده شده
preview U قبلا رویت کردن
prepossess U قبلا بتصرف اوردن
prifixal U قبلا تعیین کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
prenominate U قبلا ذکر کردن
prime U قبلا تعلیم دادن
previews U قبلا رویت کردن
primes U قبلا تعلیم دادن
prifix U قبلا تعیین کردن
preselect U قبلا انتخاب کردن
presanctified U قبلا تقدیس شده
predetermine U قبلا مقدر کردن
prerecord U قبلا ثبت کردن
pretreat U قبلا معالجه کردن
primed U قبلا تعلیم دادن
preconceive U قبلا تصور کردن
preordain U قبلا مقرر داشتن
pretypify U قبلا نشان دادن
advance U قبلا تجهیز شده
predesignate U قبلا تعیین شده
predestine U قبلا تعیین کردن
premonish U قبلا برحذر داشتن
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
preform U قبلا تصمیم گرفتن
predetermine U قبلا تعیین کردن
predigest U قبلا هضم کردن
preexist U قبلا وجود داشتن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
preform U قبلا بشکل دراوردن
prenominate U قبلا ذکر شده
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
preassigned U قبلا تعیین شده
advancing U قبلا تجهیز شده
advancing U قبلا تهیه شده
advances U قبلا تجهیز شده
to prerecord U قبلا ضبط کردن
advances U قبلا تهیه شده
advance U قبلا تهیه شده
pre appoint U قبلا معین کردن
prearrange U قبلا ترتیب دادن
prearrange U قبلا تهیه کردن
preform U قبلا تشکیل دادن
forearm U قبلا اماده کردن
foresees U قبلا تهیه دیدن
preheats U قبلا گرم کردن
preheats U قبلا حرارت دادن
foresee U قبلا تهیه دیدن
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
preheated U قبلا حرارت دادن
preheat U قبلا گرم کردن
preheat U قبلا حرارت دادن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
prepaid U قبلا" پرداخت شده
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
destine U قبلا انتخاب کردن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
forearms U قبلا اماده کردن
preheated U قبلا گرم کردن
forespeak U قبلا اماده کردن
direct oration U گفته یا قول مستقیم
afore-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
It is an old saying that … U از قدیم گفته اند که ...
aforementioned <adj.> U گفته شده در بالا
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
above-quoted <adj.> U گفته شده در بالا
above-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
foregoning U پیش گفته شده
ipsedixit U خود او گفته است
aforesid U پیش گفته شده
ipso dixit U او خود گفته است
it is truly said U راست گفته اند
it is well said U خوب گفته اند
d. of a statement U تکذیب گفته ایی
above said U بالا گفته شده
divers statements U گفته هایی چند
abovementioned <adj.> U گفته شده در بالا
If only you had told me . U کاش به من گفته بودی
predicting U قبلا پیش بینی کردن
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
preset U قبلا چیدن و قرار دادن
preconcert U قبلا فرار ومدار گذاردن
predicts U قبلا پیش بینی کردن
predict U قبلا پیش بینی کردن
recant U گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ... U لازم هست که گفته بشه که ...
ipsissima verba U عین بیانات و گفته شخص
Enough has been said! U به اندازه کافی گفته شده!
dictums U گفته افهار نظر قضایی
dictum U گفته افهار نظر قضایی
in proof of his statement U برای اثبات گفته خود
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
recants U گفته خود را تکذیب کردن
recanting U گفته خود را تکذیب کردن
indirect oration U گفته یا قول غیر مستقیم
on cne's own initiative U بی انکه کسی گفته باشد
Actions speak louder than words . U دو صد گفته چونیم کردار نیست
recanted U گفته خود را تکذیب کردن
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
forebode U قبلا بدل کسی اثر کردن
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
pre U آنچه قبلا توافق شده است
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
per U طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
non collegiate U در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
action speaks louder than words <proverb> U دو صد گفته چون نیم کردار نیست
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
undershot U درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
What you say is true in a sense . U گفته شما به معنایی صحیح است
it say in the bible that U درکتاب مقدس گفته شده است
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Vintage style
1چیزی که عوض داره گله نداره
1construed
3service times
1confinement factor
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com